۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

آموزه‌های قرآن پيرامون عيسی مسيح (۳)

آموزه‌های قرآن پيرامون عيسی مسيح

(قسمت سوم)

اثـــر: سرجان سيميچ
(استاد دانشكده الهيات كليسای ارتدوكس صربستان)

مسيح شناسی قرآن

در ديدگاه اسلام، پيامبران و فرشتگان فقط، خدمتگزاران خداوند هستند. بايد به آنها احترام گذاشت و اين به معنای كسب جايگاه الهی نيست.

محمّد اولين كسی نبود كه گفت: به جز الله، خدای ديگری نيست، بلكه پيش از او عيسی نيز اين جمله را بر زبان راند.

"آ. ت. كوری" می‌گويد، اسلام برای روشن شدن موضوع تريادولوژی كوشش كرده است، ولی اين كوشش، موفّق نبوده است. پيرامون فرزندی عيسی نيز سخنانی مطرح شده است[۳٧].

در دوران پيش از اسلام، داشتن فرزند توسط خدا، از جايگاه ارزشی بسيار بالايی برخوردار بوده است. بت‌پرستانِ عرب، فرشته را فرزند خدا و يهوديان «اوزاير» را پسر خدا می‌دانستند. چند خدائيان نيز گمان می‌كردند، عيسی فرزند خدا است.

"شدل" می‌گويد كه محمّد گفته است، عيسی اين جمله را بيان كرده است: "من در كنار او خدا هستم"

اگر اين گفتۀ "شدل" صحيح باشد، در آن صورت، برابری عيسی با خداوند، ثابت می‌شود. البته اين موضوع با ادّعای محمّد پيرامون تكذيب فرزندی عيسی نسبت به خدا، در تضاد است[۳٨].

۱-٤ مسيح‌شناسی در سوره‌های مدنی

تولّد و دوران كودكی عيسی در سورۀ ۱٩ آيات ۱ تا ٤۰ قيد شده است.

زكريا و يحيی در آيات ۱ تا۱۱

پيرامون حسنات عيسی آيات ۱٢ تا ۱۵

ظهور يحيی آيات ۱۶ تا ٢۱

٢-٤ توضيحاتی بر مطالب

در بخشی از سورۀ ۱٩ آيات ۱ تا ۱۱ آمده است، زكريا از خداوند طلب فرزندی (پسر) می‌كند و خداوند نيز بر وعدۀ خود جامۀ عمل می‌پوشاند و زكريا به مدّت ۳ روز قدرت تكلّم را از دست می‌دهد. در آيۀ ٧، فرشتگان و روح به زكريا وعدۀ خبر خوبی را می‌دهند. خداوند به او پسری داد، نام فرزند او به زبان يوحنا و به زبان عربی، يحيی است. "يلی ساوتا" همسر يحيی است. نام يحيی برای اولين بار بر او اطلاق شد. زكريا بر روی كاغذ می‌نويسد، نام او يحيی است. خداوند معجزه می‌كند و به زكريای سالخورده، فرزندی می‌دهد. آن چه را كه خداوند برای بندگان خود می‌كند، در توانايی انسان نيست. زكريا ترديد می‌كند. فرشته به او می‌گويد، خداوندی كه تو را آفريد، بر همه چيز قادر است. زكريا برای كسب يقين از فرشته درخواست علائمی را می‌كند و فرشته كاری می‌كند كه زكريا به مدت ۳ روز قادر به تكلّم نباشد.

يحيی از خداوند كتابی را دريافت می‌كند ولی مشخص نيست اين كتاب تورات بوده است يا انجيل. در قرآن ذكر نشده است، كه يحيی از يهوديان خواسته باشد كه به توبه روی بياورند. اين مسأله در انجيل آمده است.

در قرآن، آمده است كه يحيی با والدين خود با مهربانی و عطوفت برخورد می‌كرد[۳٩]. يحيی تحت تأثير پدر كشيش خود زكريا، كشيش شد. در انجيل آمده است، عيسی در كودكی، ميان معلّمان می‌نشست و به فراگيری می‌پرداخت. همينطور يحيی نيز در دوران كودكی، چون عيسی، فردی دانا بود. در انجيل، عيسی فرزندی مطيع در خانواده و در قرآن، يحيی فرزندی مطيع، معرفی شده است. اين بخش كوتاه پيرامون يحيی در سورۀ ۱٩ با اين جملات به پايان می‌رسد.

(سورۀ ۱٩ آيۀ ۱۵) "و بر او در روزی كه زاد، و روزی كه درمی گذرد و روزی كه زنده برانگيخته می‌شود، درود باد[٤۰]."

در قرآن شبيه وعده‌ای كه به زكريا داده شد، در مورد مريم نيز ذكر شده است. "ك. شدل" معتقد است شيوۀ بيان اين داستان توسط محمّد خارج از منابع غيرانجيلی بوده است. قرآن می‌نويسد: والدين، مريم را هنگامی كه كودك بود به صومعه بردند و فرشته، او را با روش خاصی، با دست خود، غذا می‌داد.

در سورۀ ۳ آمده است كه فرشته خبر فرزندار شدن مريم را در همان حرمی كه به زكريا گفت مدتی را در جايی به تنهايی خواهد گذارند، داد[٤۱].

در سورۀ ۱٩ نوشته شده است كه مريم خانواده را ترك كرد و به شرق رفت. و در آنجا بود كه خبر فرزندار شدن خود را شنيد. به روشنی معنای واژۀ شرق، مشخص نيست. در ديدگاه اسلام، منظور، شرقِ حرم اورشليم است. مريم در دوران بلوغ، به صومعه می‌آيد و سپس آنجا را ترك می‌كند.
"و. رودلف" می‌گويد اين داستان ريشۀ مسيحی دارد. درِ شرقِِ حرم، فقط با ارادۀ خداوند باز خواهد شد. و اين داستان، با داستان ورود روح خدا به بدن مريم، مرتبط است.
(Solus christus clausas portasvulvae aperruit)[٤٢]

محمّد معتقد بود كه شرق، محيطی خارج از حرم است و بخشی از آن نبوده است. وقتی مريم عمل زايمان را انجام داد، شرق را ترك كرد و به پشت پرده رفت.

"ر. بلو" می‌گويد، منظور از پرده، كاری بوده كه مريم در حرم انجام می‌داده است. زيرا وی مشغول پرده‌بافی بوده است[٤۳]. به نظر می‌رسد، تهيه پرده، كاری مقدّس بوده است، كه هر كسی قادر به انجام آن نبوده و فقط، افراد منتخب می‌توانسته‌اند، اين كار را انجام دهند. مريم فردی منتخب بود و اين كار را هنگامی كه در شرق بود، انجام می‌داد[٤٤]. محمّد می‌گويد، مريم بعد از خروج از حرم، فاقد هر گونه حمايتی بود.

"ك. شدل" می‌گويد، واژۀ عربی روح در قرآن، هنگامی كه از مريم سخن گفته می‌شد، دارای مفهومی نيست كه در زبان عربی قديم، دانسته می‌شد. اين واژه در انجيل هم به كار رفته است. در انجيل «روآح» (روح) نيرويی است كه از خداوند سرچشمه می‌گيرد و اعجاز می‌كند. احياء دوباره، ظهور روحی است كه قدرت اعجاز خداوند را به نمايش می‌گذارد.

در الهيات قرآنی، جبرئيل بر محمّد نازل می‌شود و اين موضوع با تريادولوژی، هيچگونه ارتباطی ندارد. زيرا در قرآن آمده است، ما روح را بر محمّد نازل كرديم[٤۵].

"ر. پارت" در توضيح سورۀ ٢۱ آيۀ ٩۱ می‌گويد كه در اينجا بر بكارت مريم و تولّد عيسی تأكيد می‌شود.

"خ. رايسنن" می‌گويد: روح هيچگونه تعهّدی جز همان تعهّد فرشته ندارد[٤۶].

در سورۀ ۱٩ آيۀ ۱٧، جبرئيل، ويژگی‌هايی چون مردان را دارد. آبستن شدن مريم، مرتبط با توانايی آفرينندگی پروردگار است. پروردگار از روح خود، دربطن مريم، می‌دمد. جبرئيل نقش پدر را ندارد و فقط واسطه‌ای در پروسۀ آفرينندگی پروردگار است. تولّد عيسی براساس قدرت روح خدايی است.

اولين واكنش مريم در قبال ظهور جبرئيل ترس است؛ به همين دليل او به پروردگار روی می‌آورد، اين ترس با ذكر اين جملۀ جبرئيل كه من فرستادۀ پروردگار هستم، پايان می‌يابد. جبرئيل ادامه می‌دهد كه خداوند بخشنده و مهربان به تو پسری پاكيزه خواهد داد. مريم می‌گويد، چگونه می‌توانم دارای فرزند شوم، در حالی كه با هيچ مردی تماس نداشته‌ام. در اينجا، خداوند به طور مستقيم به مريم می‌گويد اين كار برای من آسان است و از پيش همه چيز تعيين شده است. با اين جملات، مريم بر بارداری خود يقين می‌يابد. (سورۀ ۱٩ آيۀ ٢۱)

در سورۀ ۱٩ آيات ٢٢ تا ٢۶، مكان و زمان آن رويداد قيد شده است. مكانی كه مريم در زير درخت خرما زايمان كرد، از مردم و محل زندگی آنها بدور بود.

برخی معتقدند محمّد يا از طريق يووان انجيل متی كه در بخش ۱٩ آن از فرار از مصر سخن گفته می‌شود و يا از طريق تورات كه از آگارا و نازايی او سخن به ميان آمده است، تولّد عيسی را پيش‌بينی می‌كند.

مريم به صحرايی می‌رود تا فرزند خود را بدنيا آورد. در سورۀ ۱٩ آمده است، مريم بعد از زايمان به ميان قبيلۀ خود باز می‌گردد. لحظۀ تولّد كودك ذكر نشده است، فقط سخن كوتاهی پيرامون آن رفته است. اين رويداد برای اطرافيان مريم، عجيب بود، و گفتند كه والدين تو افرادی نيكوكار بودند. (سورۀ ۱٩ آيات ٢٨)

عيسی در گهواره، لب به سخن می‌گشايد و از خود می‌گويد و از اين طريق، تولّد خود را موجّه جلوه می‌دهد. (سورۀ ۱٩ آيات ۳۰ تا ۳٤)

بايد ذكر كرد، سه موضوع مهم، پيرامون عيسی در قرآن قيد شده است: اول آن كه عيسی بندۀ خداست، دوم آن كه آورندۀ كتاب انجيل بوده است و سوم آن كه عيسی، فرستادۀ پروردگار است.

اين كه عيسی بندۀ پروردگار است، مهر باطلی است بر اينكه او فرزند خدا باشد. قرآن بر مسلمانی كامل عيسی تأييد می‌كند، زيرا كه عيسی اصول اسلامی نماز و زكات را رعايت می‌كرده است.(سورۀ ۱٩ آيۀ ۳۱)

در پايان آيۀ ۳۳ سورۀ ۱٩ اشاراتی به تولّد، نجات، مرگ و عروج، شده است. در ادامۀ اين سوره، جملاتی در ردِّ فرزندی عيسی از سوی خداوند ذكر شده است. در آيۀ ۳۵ آمده است كه داشتن فرزند، از سوی خداوند، غير منطقی است، زيرا خداوند امر می‌كند موجود شو، آن هم موجود می‌شود.

در روز قيامت، كافران، عذاب خواهند ديد و مؤمنين، مشمول رحمت خداوند قرار می‌گيرند، زيرا آنها فرزندی عيسی از سوی خداوند را باور نكردند. (سورۀ ۱٩ آيۀ ٤۰)

۳-٤ عيسی‌شناسی سوره‌های مدنی

سورۀ ۳ آيات ۱٧۱ تا ۱٧۳، سورۀ ۶۶ آيات ۱۰ تا ۱٢ سورۀ ٢ آيات ٨٧ و ٢۵۳ و ٢۵۵.

متن سوره‌های مدنی پيرامون دوران كودكی سورۀ ۳۳ تا ۶٤

تولّد مريم (سورۀ ۳ آيات ۳۳ تا ۳۶)

زكريا (سورۀ ۳ آيات ۳٧ تا ٤۱)

نامزدی مريم (سورۀ ۳ آيات ٤٢ تا ٤٤)

ظهور جبرئيل بر مريم (سورۀ ۳ آيات ٤۵ تا ٤٨)

اعلام پيامبری عيسی به يهوديان (سورۀ ۳ آيات ٤٩ تا ۵۳)

عزم خداوند (سورۀ ۳ آيات ۵٤ تا ۵٧)

پيام محمّد (سورۀ آيات ۵٨ تا ۶٤)

در ضديّت با تريادولوژی (تثليث) مسيحيت (سورۀ ٤ آيات ۱٧۱ تا ۱٧۳)

پيرامون زنان مقدّس و غيرمقدّس (سورۀ ۶۶ آيات ۱۰ تا ۱٢)

پيرامون قتل پيامبر[٤٧] (سورۀ ٢ آيات ٨٧ تا ٢۵۳)

ارادۀ خداوند (سورۀ ٢ آيۀ ٢۵۳)

٤-٤ دوران كودكی عيسی در سوره‌های مدنی

تاريخ حيات عيسی مسيح و مادر او و همينطور زكريا و يحيی در سورۀ ۳ آيات ۳۳ تا ۵٧ به طور جامع، شرح داده شده است. اين سوره به دو بخش تقسيم می‌شود. اولين بخش، مربوط به دوران تولّد عيسی است. (سورۀ ۳۳ آيۀ ٤٤) و بخش دوم تولّد عيسی تا مرگ او را دربرمی‌گيرد. (سورۀ ٤۵ آيۀ ۵٧)

بخش اول بسيار شبيه به انجيل متی است. (۱-۱ تا ۱٧) يوسف، سرچشمه است ولی اين بار، سخن از مريم و اجداد او است.(۳-٢۳ تا ۳٨)

از عيسی مسيح در قرآن به عنوان فرزند مريم ياد می‌شود. در اين كتاب، سخنی از يوسف به ميان نيامده است. در قرآن فقط اسامی مهمترين شخصيت‌ها، ذكر شده است: آدم ـ نوح ـ ابراهيم ـ موسی ـ فرزند عمران.

در انجيل، عمران دارای دو پسر است، موسی و هارون و دختری به نام مريم. داستان كودكی حضرت مريم، احتمالاً به علت تأثيراتی بوده است كه يعقوب از حيات حضرت عيسی داشته است[٤٨]. در ديدگاه قرآنی، مريم در دوران كودكی به صومعه‌ای برده شده و او در مقام راهبه، مدّتی را مشغول فعاليت بوده است.

مادر مريم بعد از بدنيا آوردن وی، از خداوند طلب كرد تا او و فرزندنش را از شرّ شيطان حفظ كند. مريم در دوران كودكی، به شيوه‌ای خاص، تغذيه شد. در قرآن ذكر می‌شود كه زكريا برای سلامتی مريم، دعا كرد و بعد از بدنيا آمدن وی، به مدت ۳ روز قدرت تكلّم خود را از دست داد.

در سورۀ ۳ آيات ٤۵ و ٤۶، جبرئيل به مريم می‌گويد كه چگونه صاحب فرزند خواهد شد. قرآن از نحوۀ خلق شدن عيسی می‌گويد: "خداوند گفت كه موجود شو و او هم موجود شد."

محمّد با آموزه‌های رسمی مسيحی كه معتقد است عيسی فرزند خداست مخالفت می‌ورزد و به همين دليل، معمولاً از نام عيسی بن مريم برای وی استفاده می‌كرد[٤٩]. در قرآن، از معجزات عيسی از هنگام كودكی[۵۰] تا بزرگسالی، موضوعاتی ذكر شده است[۵۱]. همۀ معجزات عيسی برشمرده شده‌اند و آن چه، در انجيل ذكر شده به شكل ديگری، در قرآن نيز آمده است.

"خ. ريسنن" معتقد است تولّد عيسی، نشانه‌ای برای مردم است و نه فقط او كه مادر وی نيز برای انسان‌ها، نوعی نشانه است[۵٢]. قرآن حواريّون را ياران و شاگردان عيسی می‌داند و با اينكه گفته شود عيسی فرزند خدا است، به شدّت مخالفت می‌كند.

دشمنان نوح، به كام دريا فرو رفتند و اين گونه او از دست آنان نجات يافت و دشمنان ابراهيم، در درگيری‌ها، متفرّق شدند و موسی به علّت قتل كودكان مصری، نجات يافت. عيسی نيز در پروسۀ عروج با حضور در درگاه خداوند، از شرّ دشمنان خويش، خلاصی می‌بايد.

عيسی در قرآن به مثابۀ پيامبری است كه به مردم، حقيقت را ابلاغ می‌كند ولی به علّت شمار اندك مؤمنين، دشمنان او را اسير می‌كنند. در سورۀ ۳ آيۀ ۵۵، عروج عيسی توسط خداوند ذكر می‌شود و برای مؤمنين مقام شامخی درنظر گرفته شده است.

در ضديّت با تريادلوژی (تثليث) مسيحيت

در قرآن سه ويژگی پيامبری، كلمه‌ الله بودن و روح الهی برای عيسی، ذكر شده است. ويژگی كلمه الله به اين خاطر به عيسی تعلّق يافته است كه پروردگار گفت، شو و او موجود شده است. واژه‌های الله و كلمه و روح نزد مسلمانان اقانيم سه گانه (تريادلوژی) به شمار می‌روند.

قرآن، خدا و مريم و عيسی را به عنوان تريادلوژی مسيحيت ارزيابی می‌كند[۵۳]. آموزه‌های تريادلوژی اول بار در سدۀ هفت ميلادی در مصر مطرح شد. احتمالاً از آن جا به كشورهای عربی و در نتيجه به دين اسلام سرايت يافت. محمّد، مسيحيان و اين آموزه‌ها را مورد انتقاد قرار داد[۵٤]. او گفت خدا واحد است و اين سه ويژگی فاقد اعتبار است. محمّد گفت كه عيسی بندۀ خدا است و هر كسی كه بگويد، عيسی پسر خداست، در روز قيامت، مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت.

پيرامون زنان مقدّس و غيرمقدّس (سورۀ ۶۶ آيۀ ۱٢)

در اين سوره از مريم به عنوان دختر عمران ياد می‌شود. همچنين بكارت مريم مورد تأكيد قرار می‌گيرد. خداوند با معجرۀ خود، او را صاحب فرزند می‌كند.
ارادۀ خداوند (سورۀ ٢ آيۀ ٢۵۳)

عيسی دارای معجزات فراوان بوده است ولی در عين حال جبرئيل به او ياری می‌رسانده است. به عبارت ديگر عيسی تمام معجرات را به ياری جبرئيل انجام داده است. همۀ پيامبران مانند ديگر انسان‌ها هستند و خداوند به پيامبرانی چون عيسی، نعمت‌های خاصی را اعطاء كرده است.

۵-٤ مطالب ديگری پيرامون عيسی (سورۀ ۵ و ٩)

موضوع مسيح‌شناسی در قرآن شامل تولّد و مرگ عيسی مسيح است. در قرآن مطابق آن چه پيامبر اسلام گفته است موضوعات مربوط به شخصيت عيسی مسيح بر خلاف آموزه‌های مسيحی (اين كه عيسی فرزند خداست و اقانيم سه گانۀ مقدّس) مشاهده می شود. (سورۀ المائده آيات ۱۱۰ تا ۱٢۰)

در قرآن پروردگار در موقعيت‌های متفاوت از رحمت خود به عيسی مسيح و مادرش می‌گويد. ياری‌های جبرئيل و نعمت سواد و فهم بالا و قدرت معجره و نجات از سوی خداوند در قبال خيانت يهوديان نيز ذكر شده است[۵۵].

خداوند، همان گونه كه به پيامبران، هنگامی كه در سختی‌ها و مشكلات، گرفتار آمده بودند، ياری رساند، به عيسی نيز كمك می‌كرد. محمّد آموزۀ تريادلوژی (تثليث) را رد می‌كند و در نزد او، اين اعتقاد، مانند اعتقاد به خدايان سه گانۀ اعراب در دوران پيش از اسلام بوده است. گفته می‌شود او پدر، پسر و روح‌القدس را با خدا، عيسی و مريم برابر پنداشته است[۵۶].

در قرآن آمده است كه خداوند فاقد فرزند است و به هيچكس نياز ندارد و عيسی خود نقل كرده است كه فرزند خدا نيست[۵٧]. تفاوت محوری ميان قرآن و انجيل مقدّس در اينست كه قرآن، عيسی را پسر خدا نمی‌داند، در حالی كه انجيل عيسی را پسر خدا معرفی می‌كند. رابطۀ عيسی و خدا در قرآن رابطۀ ولی و بنده است، در حالی كه در انجيل، رابطۀ عيسی با خداوند، رابطۀ پسر با پدر است.

در سوره‌های مكّی، پيرامون موضوع حضرت عيسی عنوانِ پسر ديده نمی‌شود و فقط كلمۀ كودك، تكرار می‌شود. در قرآن، بيشتر واژۀ مسيح استفاده می‌شود تا نام عيسی.

۶-٤ مراجعه به قرآن

پيرامون يحيی به سورۀ ۱٩ آيات ٢ تا ۱۵ مراجعه شود.

پيرامون تولّد مريم به سورۀ ۳ آيات ۳۳ الی ۳۶ مراجعه شود.

دربارۀ زندگی مريم در حرم در همان سوره به آيۀ ۳٧ مراجعه شود.

دربارۀ انتخاب مريم در همان سوره به آيات ٤٢ تا ٤٤ مراجعه شود.

برای اطلاع از معجزۀ درخت خرما به همان سوره به آيات ٢٢ الی ٢۶ مراجعه شود و دربارۀ كودك وعده داده شده در همان سوره آيات ٢٧ الی ۳۳ توضيحات لازم آمده است.

٧-٤ مصلوب شدن عيسی

پيرامون مصلوب شدن عيسی، فقط در سوره ٤ مطالبی آمده است. همچنين جنايات يهوديان نيز در اين سوره ذكر شده است. در قرآن در ارتباط با مرگ عيسی و مريم موضوعاتی، از انجيل يووان، اخذ گرديده است. در انجيل يوحنا آمده است كه عيسی خطاب به يوحنا می گويد، بعد از مرگ من، تو از مادر من نگهداری و حفاظت كن. محمّد اعتقادی به مصلوب شدن عيسی ندارد و بر اساس آنچه در قرآن آمده است معتقد است كس ديگری، بجای او به صليب كشيده شده است.

او می‌گويد كه عيسی، همچون ديگر پيامبران، از هر گونه خطر جانی در امان ماند. يهوديان نيز چون معتقدان به قرآن چنين عقيده‌ای را اظهار می‌دارند. اگر عيسی مصلوب نشده است و كس ديگری به جای او به صليب كشيده است، اين پرسش مطرح می‌شود كه سرانجامِ عيسي[ع] چگونه بوده است؟ در سورۀ ٤ آيات ۱۵٨ و ۱۵٩ به اين پرسش، پاسخ داده می‌شود. در قرآن آمده است كه عيسی در قيد حيات است و پيش از روز قيامت، از دنيا خواهد رفت. عيسی رسالت خود را به پايان رسانده است.

"خ. ريسنن" پيرامون مرگ، مصلوب شدن، و عروج عيسی، مطالبی را به رشتۀ تحرير درآورده است[۵٨]. او می‌گويد محمّد معتقد بوده است كه عيسی به مرگ طبيعی از دنيا رفته است. ريسنن می‌نويسد كه خداوند فردی يهودی را به صليب كشيده و بدين گونه، عيسی جان سالم بدر می‌برد[۵٩].

طبری در تفسير سورۀ ٤ از تفاسير مفسّران گذشته بهره می‌گيرد[۶۰]. طبری برای روشنگری پيرامون حيات و مرگ عيسی، از مفسّر ايرانی به نام "وهب بن مونابه" كه در سدۀ هفت می‌زيسته، كمك می‌گيرد.

"وهب بن مونابه" نوشته است كه "عيسی مصلوب نشده ولی مورد ضرب و جرح قرار گرفته و قصد مصلوب كردن او را داشته‌اند ليكن خداوند او را نجات می‌دهد و فردی يهودی به جای آن به صليب كشيده می‌شود[۶۱]."

اين فرد يهودی، شباهت بسياری به عيسی داشته است. طبری می‌نويسد، بنابر برخی اعتقادات، عيسی به يكی از يارانش می‌گويد، اگر كسی حاضر باشد به جای من به صليب كشيده شود، راهی بهشت خواهد شد.

او می‌نويسد، مهاجمين به خانه‌ای كه عيسی و يارانش در آن قرار داشتند، حمله بردند و فردی را كه شباهت بسياری به او داشت، دستگير و سپس به صليب كشيدند. اين عقيده طبری نيز به طور طبيعی تحت تأثير آموزه‌های اسلامی است.

مرگ عيسی در قرآن، در سه مرحله، بيان شده است. اولين مرحله، شام پنهانی، دومين مرحله، هراس از مرگ عيسی در گتس مانی، سومين مرحله، نجات عيسی پيش از مصلوب شدن است.

٨-٤ دليل ائوخاريستيون *

در سورۀ ۵ آيات ۱۱٢ تا ۱۱۵، آمده است كه عيسی همراه با شاگردانش در حال صرف شام است.

"ر. پارت" می‌نويسد در سورۀ المائده، "شاگردان عيسی از او طلب می‌كنند كه برای آنها غذايی از آسمان بياورد." در قرآن نيز پيرامون اين موضوع همچون پتار مقدّس توضيح داده شده است[۶٢].

"خ. ريسنن" معتقد است كه اين بخش از المائده ، همچون گفتار پتار مقدّس نيست[۶۳]. او می‌گويد، محمّد از گفته‌های پتار مقدّس آگاه نبوده است، و در نتيجه، او نمی‌توانسته است، آن را در قرآن بنويسد. ريسنن ادامه می‌دهد كه اين جريان واقعيت است و معجزۀ الهی را نشان می‌دهد[۶٤].

"ك. آرنس" می‌نويسد سورۀ المائده، رابطۀ نزديكی با ائوخاريستيون دارد[۶۵]. اكثر مفسّرين غربی نيز اينگونه معتقدند.

"ك. شدل" می‌گويد، صرف غذای الهی با غذايی كه مردم بعد از روز قيامت تناول خواهند كرد، مرتبط است[۶۶]. در قرآن نوشته شده است كه خداوند برای شاگردان و ياران عيسی، غذا فرستاده است. عيسی چون پيامبر و بنده خدا است، به همين دليل خداوند، به درخواست او جامۀ عمل پوشاند.

٩-٤ عيسی در قرآن

در قرآن آمده است كه عيسی، پيامبر خدا است[۶٧]، و مريم مادر عيسی در قرآن، جايگاه ويژه‌ای دارد. عيسی در كنار ابراهيم، نوح، موسی و محمّد يكی از پيامبران بزرگ خداوند است. او به علت انجام رسالت خود در دنيا، جايگاه ارزنده‌ای را در آخرت كسب خواهد كرد.

در قرآن به طور مكرّر به جای نام عيسی از واژۀ مسيح استفاده می‌شود. البته واژۀ مسيح، به آن معنايی كه در انجيل به كار می‌رود، نيست[۶٨].

از آن جا كه كسی نمی‌تواند فرزند خداوند باشد، عيسی نيز از اين قاعده مستثنی نيست. عيسی نيز چون ديگر انسان‌ها خواهد مرد و مصلوب شدن وی، توهمّی بيش نيست.

تفاسير متفاوتی در اسلام نسبت به نحوۀ مرگ عيسی وجود دارد. برخی معتقدند كه عيسی بعد از به صليب كشيده شدن يك فرد يهودی، از دنيا رفته است.

برخی ديگر معتقدند كه او پيش از مرگ عروج كرده است و بعد از بازگشت به زمين، از دنيا رفته است. دوباره زنده خواهد شد و در اورشليم خواهد زيست. برخی ديگر معتقدند كه او متأهل و دارای فرزند بوده و در مدينه زندگی كرده و در كنار مقبرۀ محمّد و ابوبكر به خاك سپرده شده است[۶٩].

نتيجه

در ديدگاه قرآنی، عيسی يكی از پيامبران خداوند، و محمّد خاتم پيامبران است[٧۰]. عيسی به ميان مردم می‌رفته و حقيقت را به مردم ابلاغ می‌كرده است. جبرئيل به او ياری رسانده است. او به محض بدنيا آمدن، زبان می‌گشايد و می‌گويد من بندۀ خدا هستم.

محمّد عيسی را پيامبری بزرگ معرّفی كرده است. قرآن هرگز كلامی دال بر گناه عيسی، ذكر نكرده است[٧۱]. او بی‌گناه و معصوم است[٧٢]. عيسی معجزه می‌كرده است. محمّد همان پيام رسالتی را كه ديگر پيامبران داشته‌اند (به زبان عربی)، ابلاغ كرده است[٧۳].

عيسی حقيقت را ابلاغ كرده ولی يهوديان به آن ايمان نياورده‌اند. خداوند عيسی را بدون برهان نفرستاده است و كسانی كه به او ايمان آورده‌اند، در ديدگاه قرآنی به نام "مسلمون" خطاب می‌شوند[٧٤].

موضوعی كه با ديدگاه مسيحيان، در تعارض است، موضوع مرگ عيسی است. عيسی مصلوب نشده است، بلكه به نزد خدا رفته است[٧۵]. فرد ديگری به جای او به صليب كشيده شده است[٧۶].
"ك. شدل" می‌نويسد: "بزرگترين گناه يهوديان اين بوده است كه قادر به تشخيص ويژگی نجات‌بخشی در عيسی نشدند[٧٧]."

عيسی بعد از اتمام رسالت خود، وفات نيافت بلكه به آسمان رفت[٧٨]. روز قيامت در قرآن شباهت بسياری به روز قيامت در انجيل متی دارد. در قرآن و انجيل، در روز قيامت، گناهكاران در سمت چپ و درستكاران در سمت راست قرار می‌گيرند[٧٩]. مؤمنين به بهشت و كافران به جهنّم خواهند رفت[٨۰]. در ديدگاه قرآنی در روز قيامت عيسی به عنوان شاهد، نقش خواهد داشت و نه قاضی.

عيسی تا روز موعود در آسمان بسر خواهد برد و سپس به زمين فرستاده خواهد شد[٨۱]. در قرآن نحوۀ بازگشت عيسی به زمين، شرح داده نشده است. او به ياری فرشته‌ای به زمين خواهد آمد[٨٢]. خداوند قادر است و می‌تواند عيسی و مريم را به زمين بازگرداند[٨۳]. عيسی در روز قيامت، شهادت خواهد داد[٨٤].

زيرنويس‌ها
________________________________________
* اين بحث، مربوط به دادن نان و شرابی است كه به منزلۀ بدن و خون عيسی می‌باشد. (م)
۳٧- Gunter Ribe, Gott ist christus, der sohn der maria, Bonn, 1989. p 214

۳٨- cl. Schedl, Muhammeds und Jusus. p 313
۳٩- همان منبع صفحۀ ۱٨٨

٤۰- مانند مورد ۱۱ صفحۀ ۱٢۵

٤۱- مانند مورد ۳٨ صفحۀ ۱٩٢

٤٢- مانند مورد ۱۱ صفحۀ ۱٢۵

٤۳- همان منبع صفحۀ ۱٢۶

٤٤- مانند مورد ۳٨ صفحۀ ۱٩٢

٤۵- همان منبع صفحۀ۱٩۳
٤۶- H, Raisanen, Das Koranische Jesusbild. p 24
٤٧- در زبان آلمانی به جای جملۀ "به جبرئيل كمك كرديم"، جملۀ "قدرت بخشی به روح‌القدس" آمده است.
٤٨- E. Henneck, Neutestamentliche Apokryphen in deutscher, ubersetzung, Tubingen, 1968. p 280
٤٩- مانند مورد ٤۶ صفحۀ ۱٧

۵۰- مانند مورد ۵۱ صفحۀ ۳۰۵

۵۱- مانند مورد ۵۱ صفحۀ ٢٩۳

۵٢- مانند مورد ۵۱ صفحۀ ٢۳
۵۳- W. Rudolf, Die Abhaugigkeit des Korans von Judentum und christentum, stuttgart 1922.
۵٤- مانند مورد ٤۶ صفحۀ ٨٤

۵۵- Gunter Ribe, Gott ist christuss، der sohn der Maria, Bonn 1989. p 208

۵۶- I. Henninger. pp 51-56

۵٧- M. Raisann, Das Koranische Jesusbild. p 79
۵٨- مانند مورد ٤٩ صفحه ۶۵

۵٩- دفاع علمی اديان ـ ل ـ ميلين سال ۱٩٩٧، صفحۀ ۱۱٩

۶۰- مانند مورد ۱۱ صفحۀ ۱۳٩

۶۱- همان منبع صفحۀ ۱٤۰

۶٢- مانند مورد ۵۶ صفحۀ ٨۱

۶۳- مانند مورد ٤٩ صفحه ٤٢

۶٤- همان منبع
۶۵- G. Risse, Gott ist christus, der sohn der Maria, Bonn 1989. p 110
۶۶- مانند مورد ۵٩ صفحات ۵٤۳-۵٤٢
۶٧- J. Henninger, spuren christliches Glaubenswahrheit im Koran, schoneck/ Beckenried, 1951.

۶٨- A. T. Khory, Jesus und die christologie in den Aussagen des Korans. pp 15-20

۶٩- Bibel und Korun, Bohlau verlag Koln wien, 1989.

٧۰- W. Rudolf, Die Abhaugigkeit des Korans von Judentum und christentum, stuttgart, 1922. p 51
٧۱- برای اطلاع بيشتر به كتاب Der islam، به قلم امانوئل كلرهالس صفحۀ ۱٧۱ مراجعه شود.
٧٢- Josef Heninger, spuren christliches Glaubens wahrheit im Koran, freiburg, pp 21 und 154

٧۳- R. Paret, Muhammad und der Koran", stuttgart, 1980. pp 58-61

٧٤- Johan Bouman, Das wort von kreuz und Bekenntnis zu Allah, frankfurt 1980. pp 126-127
٧۵- مانند مورد ٧٢ صفحۀ ٢۶

٧۶- مانند مورد ٧۰ صفحۀ ٨٩
٧٧- cl. Schedl, Muhammads und Jesus. p 469

٧٨- Reinhard leuze, Christentum und islam, Tubingen, 1944. p 107

٧٩- Hermann stieglecker, Die glaubens lehren des islam, wien, 1962. pp 730-731

٨۰- Reinhard leuze, Christentum und islam, tubingen, 1944. pp 108-112

٨۱- Hermann stieglecker.
٨٢- مانند مورد ٧٩ صفحۀ ٧٤۵

٨۳- مانند مورد ٧٧ صفحۀ ٤٧۰

٨٤- همان منبع

منبع
________________________________________

برگرفته از: کتاب آموزه‌های قرآن پيرامون عيسی مسيح، نوشتۀ سرجان سيميچ، ترجمۀ سعيد نظری، بلگراد: نشر مركز فرهنگی جمهوری اسلامی ايران در بلگراد، ۱۳٨٢


هیچ نظری موجود نیست: